جدول جو
جدول جو

معنی شوریده زلف - جستجوی لغت در جدول جو

شوریده زلف(دَ / دِ زُ)
ژولیده موی. (ناظم الاطباء) :
گر نداری باورم بشنو که خلقان کرده اند
نام اوشوریده زلف و نام من شوریده حال.
امیر معزی.
دستار درربوده سران را به باد زلف
شوریده زلف و مقنعۀ عید بر سرش.
خاقانی.
، از اسمهای محبوب است. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شوریده زلف
ژولیده موی
تصویری از شوریده زلف
تصویر شوریده زلف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِدِ)
شیدا. عاشق. آشفته احوال:
چو از بیطاقتی شوریده دل شد
از آن گستاخ رویی ها خجل شد.
نظامی.
شوریده دلی چنین هوایی
تن درندهد به کدخدایی.
نظامی.
مگس پیش شوریده دل پر نزد
که او چون مگس دست بر سر نزد.
سعدی.
هرکه را کنج اختیار آمد تو دست از وی بشوی
کآنچنان شوریده دل پایش به گنجی در فروست.
سعدی.
شوریده دلانیم نه هشیار و نه مست
سرگشته و پای بسته و باده بدست.
اوحدی
لغت نامه دهخدا